كشور ايران، كشور كوروش و داراست
بهرام معصومى بهرام معصومى

ظهور، حکایت من و امام زمان

 

کتاب «ظهور»، اثرى جديد از هوشنگ معين زاده است كه اخيراً در ۳۲۵ صفحه، توسط انتشارات آذرخش در اختيار دوستداران ادب فارسى قرار گرفته است.

آنچه هوشنگ معین زاده در آخرین اثر خود ظهور، حکایت من و امام زمان ارائه کرده، نه گله و شکایت است، نه درمان درد و نه عالم رویا است. آنچه معین زاده به آن مینگرد، آغاز و پایان هردو در یک فصل از زندگی است که آن را به سلیقه خاص و تفکر فلسفی خود که نوعی پوشش این کتاب است، به خواننده ارائه میکند.

بدون شک معین زاده در طول مسیر نگاه اول تا خاتمه سنجش تفکرات مختلف انسانهای هم زمان ما، به نکاتی که حاکی از خروج از تحجر فکری که در اصل قابل رویت نیست، رسیده و آن را با آرامش بگونه ای دلپسند، بصورت عمل قابل دید نشان میدهد. این کار مشکل را معین زاده با مهارت بی سابقه به انجام میرساند و در طول فصول کتاب، خواننده را در لابلای صفحات آن چنان میخکوب میکند که حاضر نیست دست از خواندن آن تا پایان بردارد. همان پایانی که در پاریس آغاز شد و به امام زمان، در واقع فردی که اکثر مردم ساده کشور ما در انتظار ظهورش هستند، بدون کوچکترین نقص بیان که نمونه اش توهین ادبی است، که ما متآسفانه امروزه در بیشتر کتابها و نشریات اوپوزیسیون در خارج شاهد آن هستیم، میرسید.

شک نیست که معین زاده برای نوشتن این اثر زحمت بسیار کشیده که امکان دارد خواننده متوجه آن نشود. اما چنانچه خواننده این کتاب آن را دوبار مطالعه کند، به مفهوم نهایی آن که مبارزه سمبل شیعه که ظهور مهدی است با اصل شیعه پی میبرد و به طرز فکر نویسنده کتاب بیشتر آگاه میشود و در نتیجه بعد از آغاز و شروع بحث پایان به فکر فرو میرود که آیا میتوان با ظهور مهدی با گردانندگان جمهوری اسلامی که خود در انتظار آن نشسته اند، مبارزه کرد؟

معین زاده در این کتاب به خواننده جواب آری میدهد. شیوه نگارش وی از یک حالت اثباتی خاص برخوردار است و خواننده را به دلایل گوناگون با احساس وطن دوستی متقاعد میکند که داروی دفع فاسد در ریشه خودش نهفته است، اگر خواننده به علم و تفکر تولید آن بمانند معین زاده واقف باشد.

ما خواندن این کتاب را که دوست، نویسنده و همکار خوب بهرام معصومی آن را برای شما خوانده است، توصیه میکنیم.

      نقل از سایت جار، به قلم ایرج ربیعی

 

 

 

 

 

 

 

نيمروز

شماره 1007 آذر ماه1387

از: بهرام معصومى

معرفى  كتاب

 ظهور، حکایت من و امام زمان

                                                   

كشور ايران، كشور كوروش و داراست.

 

كتاب «ظهور»، اثرى جديد از هوشنگ معين زاده است كه اخيراً در ۳۲۵ صفحه، توسط انتشارات آذرخش در اختيار دوستداران ادب فارسى قرار گرفته است. اين كتاب ششمين اثر اين نويسنده پس از آثار: «خيام و آن دروغ دلاويز، هفت خوان آخرت، آنسوى سراب، آيا خدا مرده است و بشارت» بوده كه انتظار مى رود همچون ديگر آثار وى مورد توجه و استقبال فارسى زبانان قرار گيرد و به چاپ هاى بعدى دست يابد.

اين كتاب كه عنوان دوم «حكايت من و امام زمان» را بر روى جلد خود نشانيده است، از پنج فصل و پايانه اى (پيامى به ملت ايران و توصيه اى به روحانيون) تشكيل گرديده و با تكيه بر اسناد و مدارك، روايات و احاديث بسيار و بهره گيرى از دانش روانكاوى در راستاى درك پديده هاى مذهبى و سياسى نشان مى دهد كه چگونه و چطور عده اى فريبكار و دغلباز، مردم بى خبر و ساده لوح را قرن هاى متمادى تحقير و خوار نموده، تا از اين طريق بر مال و جان و ناموس مردم به ويژه زير لواى وعده هاى باطل و بيهوده مسلط گردند و سوءاستفاده نمايند.

كتاب با اين عبارت: «تقديم به زنده ياد منوچهر فرهنگى ايرانیار پاكنهادى كه جان خود را در راه شناساندن فرهنگ كهنسال ايران و بيدارى مردم ميهن خود از دست داد و با خون پاك خود نام و يادش را در تاريخ حركت فرهنگى خردگرائى ايرانيان جاودانه ساخت»، آغاز مى گردد.

شادروان فرهنگى از ايرانيان پاك سرشت زرتشتى بود كه در يكى از روزهاى پايانى سال گذشته خورشيدى در آستانه نوروز بر اثر ضربات چاقوى يك زن حزب الهى در شهر مادريد (اسپانيا) به وضع فجيعى در برابر ديدگان همسر وفادارش به قتل رسيد و ننگ و رسوائى ديگرى بر كارنامه سياه و خفت بار رژيم خون و وحشت افزود. در مقدمه اى كه معين زاده بر اثر خواندنى خود نگاشته است، گويد: «.... از ويژگى هاى شگرف انسان اين است كه مى تواند در عالم خيال و در عرصه پندارهاى خود، تصورات و توهماتى را تجسم كند كه در عالم واقع هرگز انجام شدنى نيست. انسان است كه مى تواند بر بال هاى ظريف و نيرومند تخيلاتش بنشيند و خود را به جايگاهى بكشاند كه زمين و زمان و هر آنچه را مى خواهد، بيافريند. ابر و باد و خورشيد و فلك را به انقياد بگيرد تا هر ناشدنى را شدنى سازد...». وى همچنين در شأن نزول اين كتاب كه عنوان دوم (حكايت من و امام زمان) را به خود اختصاص داده است، مى نويسد: «... آخوندها كه اطلاعاتشان از مسائل سياسى، تاريخى و فرهنگى از حد بعثت و هجرت، غزوات بدر و احد و صلح حديبيه و حكمیت خلافت ميان على و معاويه و مشتى احاديث و روايات مجعول فراتر نمى رود، از تاريخ عبرت آموز كشور ايران آگاه نيستند وگرنه مى دانستند كه ايران نه كشور اسكندر شد كه امپراطورى پر شوكت هخامنشى را از ميان برد و نه كشور عرب گرديد كه چندين قرن در آن حكومت راندند و نه كشور امام زمانى خواهد شد كه آخوندها سنگ او را به سينه مى زنند. وى در همين رابطه در سطورى ديگر از همين بخش مى افزايد: «كشور ايران، كشور كوروش و داراست. كشور اردشير و شاهپور است. كشور يعقوب و بابك است. كشور من و تو خواهران و برادران ايرانى ما است، نه كشور مشتى عرب و عرب زاده كه مى خواهند كشورمان را به امام زمانى كه در سرزمين پدران خود جز چاهى نصيبش نشده، بدهند و او را صاحب كشور «ايران» قلمداد كنند

هوشنگ معين زاده با عرضه اين اثر همچون آثار ديگرش با قلمى توانا و سبكى ساده نشان مى دهد كه ريشه آنچه ما با آن در ايران امروز تحت لواى «رژيم مذهبى و الهى» روبرو هستيم، از حالت دوگانگى ايران نشأت گرفته است. ايرانى با تاريخ و فرهنگى والا و گهربار كه همچنان زبان زد عام و خواص و دنياى غرب و شرق بوده و ايرانى ديگر كه ايدئولوژى تحريف شده و مجهولى را براساس روايات بى پايه و ويرانگر با خود يدك مى كشد و عده اى دغلباز و فريبكار چرخ هاى پوسيده آن را فقط در راستاى بهره كشى مادى و معنوى هر چه بيشتر به حركت درمى آورند و آن را با صدها ترفند از زوال و نيستى بازمى دارند و متأسفانه اكنون نيز بيش از هر زمان ديگرى حتى فزون از دوران صفويه و قاجاريه بر تمامى امور سياسى، فرهنگى، اجتماعى و... كشور و ملت ستمديده ايران تسلط يافته و از قرار تا نابودى كامل ايران عزيز ما و تحقير هر چه بيشتر ملت از پاى نخواهند نشست و در اين راه آنچنان راه افراط پيش گرفته كه نه تنها مردم كشورهاى متمدن غربى، بلكه شهروندان كشورهاى آسيائى و آفريقائى بر ما دل مى سوزانند.

كتاب فقط يك اثر سياسى- ادبى نيست. يادآورى هاى تاريخى و مذهبى اين اثر كه معين زاده با وسواسى بى نظير دست چين نموده است، كتاب را به هدف نويسنده كه همانا «روشنگرى» باشد، نزديك مى سازد، همانگونه كه خود به صراحت اعلام داشته كه: «.... تاريخ رسالت بزرگى بر دوش نسل ما گذاشته است. ما هستيم كه بايد حقايق را به صراحت به گوش مردم برسانيم. آنان را بيدار و تكليفشان را براى آخرين بار با آخوندها روشن سازيم، تا ملت ما ديگر سرانجامى اين چنين كه اكنون گرفتارش هستيم، پيدا نكند. ذيلاً ضمن توصيه مطالعه اين كتاب آموزنده، خواندنى و جالب، سطورى از آن را براى شما خواننده گرانمايه برگزيده ايم، كه چنين إست :

«... من پس از گفتگو با اشخاص مختلف که چکیدۀ سخنان تنی چند از آنان را بازگو کردم به این نتیجه رسیدم که بر خلاف تصورم هیچ یک از آنهایی که معتقد به امام زمان هستند یا تظاهر به این امر می کنند، حاضر به شرکت در ظهور او نیستند. اکثر این افراد بی آنکه مخالف ظهور باشند، به بهانه ای از شرکت در آن طفره رفتند. در بررسى علل بى اعتنائى اين افراد به مسأله ظهور، به چند نتيجه رسيدم :

نخست آن كه اكثر اين افراد مانند آخوندها، به امام زمان به عنوان يك وسيله براى سودجوئى نگاه مى كنند، درست همانگونه كه در گذشته بسيارى از كاسبكاران و به خصوص بازاريان به مكه مى رفتند كه مردم آنها را حاجى خطاب كنند تا بهتر بتوانند سر مشتريان خود كلاه بگذارند. دوم اين كه اقامت در يك كشور مرفه و آزاد جهان در اعتقادات مذهبى اين افراد تأثير گذاشته است. اينان ديگر به فكر آن نيستند كه براى رفاه و آسايش و امنيت خود دست به دامان موهوماتى مانند امام زمان بزنند. به قول يكى از همين اشخاص كه به صراحت گفت: «امام زمان به درد مردمى مى خورد كه گرفتار ظلم و ستم و جور و جفاى نمايندگانش هستند. آنچه امام زمان قرار است بعد از ظهورش براى مردم بياورد، در كشورهاى غربى، دولت هايشان براى مردم خود فراهم كرده اند...»...


December 7th, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
معرفی و نقد کتب